دسته‌ها
ادبیات سیاسی

قطعه شعر سیاسی ( گربه هرزه نگار ) از مجموعه شعر من حلاج

قطعه شعر ( گربه هرزه نگار ) از مجموعه شعر من حلاج نوشته رضا هاشمی بنی

قطعه شعری سیاسی اجتماعی در قالب سپید و در نقد زمانه موجود در ایران

قطعه شعر ( گربه هرزه نگار ) از مجموعه شعر من حلاج نوشته رضا هاشمی بنی

قطعه شعری سیاسی اجتماعی در قالب سپید و در نقد زمانه موجود در ایران

آی گربهِ هرزه ­نگارِ بی ­پروایِ دیوارِ هم­سایهِ حلاج تا کی می­خواهی خبر از مرگ کَیومرث آوری؟!

چشم ­های هیزت را دور کن، دور شو ای صدای ترسناک آخرین امید.

ای تصویر باقی­مانده از آخرین جادوگران مصری

دور شو، رهایش کن

نمی­ بینی او را مسلمان؟!

سجاده ­اش را ببین، مهر، بر پیشانی، جای مهر

در کوچه­ های بغداد، پهن می کند، در بیابان­ها، پهن، همه جا در همه جا در همه زمان­ ها روی آب­ ها، پهن

ای گربهِ چشم­ سیاهِ دریدهِ پیام­ آور ارواحِ برزخین، زامیاد

رها کن در ساز­و­برگِ شرمگاهِ نمناک از سقوط نطفه­ ها

در سوراخ عمیق و مرطوب اقاقی­ ها

در سوراخ این

در سوراخ آن

آی گربهِ همچنان نشسته هیز و خیره بر این تارِکِ محتَضَر به نحله­ های افتاده گرفتار

ریشخند تو بر این دست­ های پشیمانِ آب­کش، بر این صورت گلگون­ شده به مینای زندگیِ بغدادیان همچون شمشیر رویگر بر فرق، می­تازد بر هستیِ یک من

منِ حلاج

منی که نه در من ­است نه در تن

منی که تنها آبی ­است جاری میان خانه ­ای تاریک

منی که در صورت با شهریاران خدیو، مبهوت و در سکوت برای گرفتن لقمه ­ای خشک

 و در باطن به زمین فرو­رفته و جان در گرو قلب معصوم دختری پری پیکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *